رضا گندمی نصرآبادی
چکیده
ولفسون، فیلسوف نامآشنای یهودی، با نگارش مجموعهای از آثار، در صدد بازنویسی تاریخ فلسفۀ غرب با محوریت یهودیت برآمد. او برای انجام این مهم، روش فرضی-استنتاجی یا روش تلمودی مطالعه متون را بهکار بست. ...
بیشتر
ولفسون، فیلسوف نامآشنای یهودی، با نگارش مجموعهای از آثار، در صدد بازنویسی تاریخ فلسفۀ غرب با محوریت یهودیت برآمد. او برای انجام این مهم، روش فرضی-استنتاجی یا روش تلمودی مطالعه متون را بهکار بست. ولفسون از این طریق بهدنبال مسائل حلناشده، منابع ناشناخته، روابط ناشناخته و مسیرهای ناشناختۀ فلسفه بود. چالش درک و کشف منشأ و خاستگاه، ساختار و تنوع نظامهای فلسفی برای او جذاب بود. با این که هیچگونه ارتباطی بین مطالعۀ تلمودی و تحقیقات فلسفی وجود نداشت و ولفسون کاملاً غرق در دومی بود، از یک قرابت روششناختی بین آن دو بهترین بهرهبرداری را کرد. این روش مبتنی بر این پیشفرض است که تناقض واقعی در اندیشههای یک متفکر واقعی وجود ندارد. بدیهی است با یافتن یک مورد نقضی میتوان پیشفرض فوق و بهتبع آن، روش مورد نظر ولفسون را زیر سوال برد. منسجم و نظاممند نشان دادن اندیشههای یک متفکر و بیان ناگفتهها و نانوشتههای اندیشۀ وی، مرتبط ساختن مطالب غیرمرتبط و رفع تناقضات ظاهری اندیشههای یک اندیشمند، از جمله کارکردهای روش پیشگفته است. استفادۀ ولفسون از اصطلاحات، بدون توجه به تطور تاریخی آنها، تحمیل چارچوب فکری خود بر متفکر مورد بحث، گزافی و دلبخواهی انتخاب کردن متن و یهودیسازی تاریخ تفکر و جانبداری او از تفکر یهودی، از مهمترین نقدهایی است که بر او وارد است. افزون بر این، ابهامات یا خطرات قرائت متنی نیز میتواند دستمایۀ روش او قرار گیرد.